نخستین پرونده زمانی تشکیل شد که ساکنان کوچهای در شهرستان بندرانزلی با پلیس تماس گرفتند و از ناپدید شدن مرموز زن همسایهشان خبر دادند. یکی از همسایهها در تحقیقات گفت: مدتها قبل زن جوانی به نام پروین به همراه شوهرش به خانهای در همسایگی ما نقل مکان کردند. در این مدت از زبان پروین شنیدم که اهل شهرستان اردبیل است اما چون کسی را نداشته، آنجا را ترک کرده و با سفر به بندرانزلی با شوهرش ازدواج کرده و به غیراز شوهرش هیچکس را ندارد.
زن همسایه ادامه داد: از چندماه پیش، پروین به طرز مرموزی ناپدید شد. بعد از چندماه وقتی دیدم شوهر پروین سرگرم اسباب کشی است و از همسرش خبری نیست به ماجرا مشکوک شدم برای همین تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.
چمنهای تازه
کارآگاهان برای پی بردن به سرنوشت زن جوان راهی خانه آنها شدند اما خانواده دیگری به این محل نقل مکان کرده و در آنجا زندگی میکردند. افسر پرونده زمانی که برای تحقیق وارد خانه شده بود، متوجه قسمتی از باغچه شد که رنگ چمنهایش با بقیه قسمتهای باغچه فرق داشت. در این قسمت چمنها کاملا تازه بودند و بهنظر میرسید که خاک آنجا به تازگی جا به جا شده است. کارآگاهان آن روز بیآنکه به سرنخی از زن جوان برسند، خانه ویلایی را ترک کردند اما ماجرا هنوز مرموز بود بههمین دلیل تصمیم گرفتند سراغ همسر پروین رفته و از او تحقیق کنند. مرد جوان وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، مدعی شد: مدتی قبل با همسرم دعوایمان شد و او خانه را ترک کرد و گفت که به شهرشان بر میگردد. من تصور میکردم وقتی آرامتر شود بر میگردد اما او از خانه خارج شد و دیگر برنگشت.
راز یک جنایت
ادعاهای مرد جوان، ظن پلیس را بیشتر کرد و به همین دلیل کارآگاهان راهی خانهای شدند که جمشید و همسرش در آنجا زندگی میکردند. آنها به کندن قسمتی از باغچه که رنگ چمنش کاملا تازه بود پرداختند و پس از دقایقی به یک فرش رسیدند که زیر زمین دفن شده بود. وقتی مأموران فرش را کنار زدند، جسد پروین را دیدند که لباسهایش کاملا خونی بود. با کشف جسد، همسر او به اتهام قتل بازداشت شد و وقتی دید چارهای جز بیان حقیقت ندارد، گفت:
من و همسرم معتاد بودیم و دیگر پولی برای تأمین هزینه خرید مواد نداشتیم. شب حادثه بر سر مواد با هم درگیر شدیم و من که کنترل خودم را از دست داده بودم چاقویی برداشتم و چند ضربه به بدنش زدم. پروین روی زمین افتاد و وقتی مطمئن شدم دیگر نفس نمیکشد، فرش را دورش پیچیدم و او را در باغچه دفن کردم. سرهنگ عبادالله کریمی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان با بیان این خبر به همشهری گفت: بعد از اعترافات متهم و بازسازی صحنه قتل، برای وی قرار قانونی صادر و او راهی زندان شد.
عاقبت دوستی در زندان
دومین پرونده زمانی روی میز کارآگاهان پلیس آگاهی استان گیلان قرار گرفت که جسد بیجان مرد جوانی در حاشیه شهر رشت پیدا شد. وقتی کارآگاهان به محل حادثه رفتند، متوجه شدند که قربانی جوانی به نام حامد است که بهخاطر خفگی به قتل رسیده است. با شناسایی محل زندگی این مرد، مأموران راهی آنجا شدند و به تحقیق از پدر و مادر حامد پرداختند. آنها گفتند که صبح روز قبل یکی از دوستان پسرشان که تا حالا او را ندیده بودند به مقابل خانه آنها آمده و بعد از اینکه حامد سوار ماشین وی شده، هر دو آنجا را ترک کردهاند.
ماموران که حدس میزدند دوست مقتول از سرنوشت او با خبر باشد، تحقیقات برای شناسایی وی را آغاز کردند. در ادامه بررسیها مشخص شد که حامد به تازگی با فردی به نام یاسر که به جرم سرقت کابلهای برق در زندان به سر میبرد، دوست شده بود. کارآگاهان متوجه شدند روزی که حامد برای آخرینبار خانهشان را ترک کرده بود، یاسر در مرخصی خارج از زندان بهسر میبرده است بنابراین یاسر از زندان به اداره آگاهی منتقل شد و والدین مقتول به محض دیدن وی مدعی شدند که یاسر همان کسی بود که آخرینبار پسرشان را همراه وی دیده بودند بنابراین بازجویی از مرد جوان ادامه یافت و او در ادامه به جنایت اعتراف کرد.
وی گفت: من و حامد در زندان با هم دوست شده بودیم. وقتی از زندان مرخصی گرفتم، سراغ او رفتم تا با هم تفریح کنیم. آن روز مقدار زیادی شیشه، حشیش و مشروبات الکلی مصرف کردیم طوری که وقتی در حال عبور از کوچهای بودیم، حامد دچار توهم شده بود و فریاد میزد. من که میترسیدم فریادهای او باعث جلب توجه مردم شود، دستم را روی دهانش گذاشتم و وی را به خرابهای در آن حوالی بردم. لحظاتی بعد او ساکت شد اما وقتی دستم را برداشتم متوجه شدم که وی جانش را از دست داده است برای همین جسدش را در حاشیه شهر رها کردم و چند روز بعد به زندان برگشتم.سرهنگ کریمی، با اشاره به بازسازی صحنه قتل از سوی متهم تصریح کرد: این مرد نیز راهی زندان شد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.